|
|
رگ در اثر انجماد (داستان واقعی)
سخنی از این داستان: «اگر دقت نکنید، ممکن است خودتان را با افکار محدودکنندهتان بکشید.»
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
نیک سیتزمن جوانی قوی، سالم و جاهطلب بود که مسئولیت بارانداز راهآهن را بهعهده داشت. او بابت سختکوشی و دقیقبودنش شهرت پیدا کرده بود و همسری دوستداشتنی، دو بچه و دوستان بسیاری داشت. یک روز در اواسط تابستان، خدمهی قطار تصمیم گرفتند به افتخار سالروز تولد سرکارگرشان یک ساعت زودتر بروند. نیک داشت آخرین بازرسی خودروهای داخل واگنها را انجام میداد که ناگهان در یخچال صندوقی یک خودرو حبس شد. وقتی متوجه شد همهی کارکنان آن منطقه رفتهاند، ترس تمام وجودش را فرا گرفت. آنقدر به در مشت کوبید و فریاد زد که از دستهایش خون جاری شد و صدایش گرفت، اما کسی صدای او را نشنید. با اطلاع از «اعداد و حقایق» پیشبینی کرد دما در چه مدتی به صفر میرسد. نیک فکر کرد: اگر نتوانم بیرون بروم، همینجا یخ میزنم و میمیرم. برای مطلعساختن خانواده و همسرش از اتفاقی که برایش افتاده بود، چاقویی پیدا کرد و شروع به کندن کلمات روی کف چوبی صندوق کرد و نوشت: «خیلی سرد است. بدنم درحال بیحس شدن است. اگر میتوانستم سعی میکردم خوابم ببرد. این کلمات آخرین کلمات زندگی من خواهد بود.»
صبح روز بعد، وقتی کارکنان راهآهن درهای سنگین واگن باری را بار کردند، نیک را مرده یافتند. کالبدشکافی گزارش داد علامت فیزیکی جسد نشان میدهد او در اثر انجماد مرده است، درحالیکه واحد انجماد خودرو غیرفعال بوده است و دمای داخل ۱۲درجهی سانتیگراد را نشان میداده است. نیک خودش را با قدرت افکارش کشته بود. شما هم اگر دقت نکنید، ممکن است خودتان را با افکار محدودکنندهتان بکشید. نه مثل نیک سیتزمن، بهصورت یکدفعه و درجا، بلکه کمکم و تدریجی، تا اینکه بهآرامی توانایی طبیعی خود را برای دستیابی به آرزوهایتان نابود کنید.
:: موضوعات مرتبط:
داستان ,
,
:: برچسبها:
سخن ,
جملات زيبا ,
جمله ,
سخن بزرگان ,
جملات بزرگان ,
جملات ,
جملات قصار ,
:: بازدید از این مطلب : 532
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
ن : حسن کریمی و رامین بیات
ت : جمعه 30 دی 1390
|
|
|
|
|
|